English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (661 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
classification U طبقه بندی پیام
classifications U طبقه بندی پیام
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
abc analysis U طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
divisions U طبقه بندی
grading U طبقه بندی
taxonomies U طبقه بندی
denomination U طبقه بندی
assortments U طبقه بندی
assortment U طبقه بندی
denominations U طبقه بندی
low grade U کم طبقه بندی
stratification U طبقه بندی
classification U طبقه بندی
division U طبقه بندی
typification U طبقه بندی
classifications U طبقه بندی
systemization U طبقه بندی
sorting U طبقه بندی
taxonomy U طبقه بندی
bracket U طبقه بندی
fault U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
aggroup U طبقه بندی کردن
taxonomist U متخصص طبقه بندی
service rating U طبقه بندی پرسنلی
suborder U طبقه بندی فرعی
secret U طبقه بندی سری
unclassified U طبقه بندی نشده
nosology U طبقه بندی بیماریها
to categorize U طبقه بندی کردن
route classification U طبقه بندی جاده ها
rug classification U طبقه بندی فرش
job classification U طبقه بندی شغل
job classification U طبقه بندی شغلی
budget classification U طبقه بندی بودجه
unclassified U بدون طبقه بندی
secrets U طبقه بندی سری
zootaxy U طبقه بندی جانوران
categorising U طبقه بندی کردن
categorize U طبقه بندی کردن
nondescript U غیرقابل طبقه بندی
computer classifications U طبقه بندی کامپیوتر
categorized U طبقه بندی کردن
categorizes U طبقه بندی کردن
categorizing U طبقه بندی کردن
classificatory U مربوط به طبقه بندی
classification of soil U طبقه بندی خاک
accounting classification U طبقه بندی حساب
graduate U طبقه بندی کردن
standardization U همگونی طبقه بندی
categorised U طبقه بندی کردن
categorises U طبقه بندی کردن
graduating U طبقه بندی کردن
systemize U طبقه بندی کردن
speed rate increment U طبقه بندی سرعت
graduates U طبقه بندی کردن
pigeonhole U طبقه بندی کردن
vendor rating U طبقه بندی فروشندگان
classified U طبقه بندی شده
classifies U طبقه بندی کردن
classifiable U قابل طبقه بندی
harmonic proportion U طبقه بندی متناسب
harmonic division U طبقه بندی متناسب
market grades and grading U طبقه بندی بازار
classifying U طبقه بندی کردن
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
map classification U طبقه بندی نقشه ها
classification chart U نمودار طبقه بندی
classification of aggregate U طبقه بندی خاکدانه ها
soil class U طبقه بندی خاک
layers U طبقه بندی کردن
classify U طبقه بندی کردن
layer U طبقه بندی کردن
classed U طبقه بندی کردن رده
restricting U بازداشت طبقه بندی مدارک
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
restrict U بازداشت طبقه بندی مدارک
classified items U اماد طبقه بندی شده
classes U طبقه بندی کردن رده
classified items U اقلام طبقه بندی شده
classified material U مدارک طبقه بندی شده
classing U طبقه بندی کردن رده
brussels nomenclature U طبقه بندی تعرفه برکسل
intergrade U طبقه بندی داخلی کردن
restricted data U اطلاعات طبقه بندی شده
restricts U بازداشت طبقه بندی مدارک
integrade U [طبقه بندی داخلی کردن]
class U طبقه بندی کردن رده
coinage U طبقه بندی بهای مسکوک
topsecret U طبقه بندی به کلی سری
glossography U طبقه بندی و شرح زبانها
labeling U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labelled U برچسب زدن طبقه بندی کردن
systematist U متخصص فائده سازی و طبقه بندی
accountable cryptomaterial U مدارک و وسایل طبقه بندی شده
assort U طبقه بندی کردن مناسب بودن
access to classified material U دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
taxon U واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
labels U برچسب زدن طبقه بندی کردن
international classification of U طبقه بندی بین المللی بیماریها
classification yard line U سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
label U برچسب زدن طبقه بندی کردن
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
age grouping U طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
marshalling yard U محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unified soil classification system (uscs U نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
phytography U طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
indexed U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
concurrently U مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
entresol U طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
standardised U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
timing disc U علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
message queuing U صف بندی پیام
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
management coding U سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
stockinette U پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
stockinet U پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
kraft U کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
stratify U طبقه طبقه کردن
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
macs U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
mac U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
signalling U 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
lineaments U طرح بندی صورت بندی
lineament U طرح بندی صورت بندی
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
wording U جمله بندی کلمه بندی
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
direct reading dial U درجه بندی برای قرائت مستقیم
pontoar U نوعی کرجی برای پل بندی کلک
stripped U علامت گذاری شده بسته بندی شده
espalier U چوب بندی برای تربیت نهال میوه
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
yoicks U علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
Manchester coding U و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1A hero can affect on the people.
1affixation
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com